به نام خدا
یک شب میروم.
دوست دارم یک شب بمیرم.
درواقع میخواهم در شب بمیرم.
وقتی همه جا تاریک است.
وقتی که همه خوابند.
آن وقت تمام بارهای سنگین دنیا را جا میگذارم سبک و راحت همچو یک روح سفید پرواز میکنم بر بلندای آسمان.
راستی بهشت کجاست؟
در آسمان یا جایی بالاتر یا اصلا جایی دیگر شبیه سیاره ای دیگر؟
مهم نیست که الان نمیفهمم.
آن شب که پر کشیدم آن را از نزدیک میبینم.
البته زیاد مطمئن نیستم شاید بخاطر گناه.
اما امید دارم.
هر شب که می خوابم آن شب را می بینم.
شبی که تمام میشوم.
نویسنده:م.حاج غنی(مرغ مینا)